گستره عرفان - سیر بی سلوک ( مجاهدیان )
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گستره عرفان

گستره عرفان

در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد عابدی(قسمت سوم/پایانی)

معمولاً عرفان را به ویژه در عرفان اسلامی، به دو شاخه علمی (نظری) و عملی تقسیم می‌کنند؛ لطفاً توضیح بفرمایید که ماهیت عرفان نظری و عملی چیست؟ وجوه اشتراک و اختلاف و ترابط آنها با یکدیگر چه می‌باشد؟ آیا اصلاً ارتباطی بین این دو برقرار است و یا دو عرصه کاملاً مستقل از یکدیگرند؟

? ابتدا باید دانست که ما شش علم داریم که به مسائل معنوی می‌پردازند: عرفان نظری، عرفان عملی، سیر و سلوک، اخلاق، آداب، موعظه و نصیحت. غالباً هم اینها با هم خلط می‌شود.

می توان گفت که علم «سیر و سلوک» متعلق به قرن چهارم و پنجم است. مثلاً کتاب‌های خواجه عبدالله انصاری، غالباً سیر و سلوک است. در زمانهای قدیم، مردم که می‌خواستند به مسافرت بروند، حساب می‌کردند که اگر امروز صبح از این شهر تا فلان شهر پیاده یا با حیوان بروند، شب به کجا می‌رسند. تقریباً در یک روز، یک انسان 30 کیلومتر راه می‌رفت. اینها ‌آمدند، در این مسیر و سر هر 30 کیلومتر، یک کاروانسرا درست کردند. مثلا می‌گفتند چون از قم تا اصفهان، 9 روز راه است، پس 9 کاروانسرا می‌خواهد. به اینها منازل بین راه می‌گفتند. در سیر و سلوک نیز گفتند کسی که می‌خواهد به سمت خدا حرکت کند باید منازلی را طی کند؛ امام خمینی(قدس سره) می‌فرمودند: منزل اول، «یقظه» یا بیداری است. بعضی می‌گفتند که منزل اول ذکر است عده‌ای دیگر توبه را اولین منزل و توحید را آخرین منزل می‌‌دانستند؛ «لیس قری وراء عبّادان»؛ بعد از آبادان دیگر قریه‌ و منزلی نیست بلکه دریاست! اینها می‌شود سیر و سلوک؛ مثلاً بحث اخبات، یا انقطاع الی الله، یا تبتّل و... از مباحث سیر و سلوک هستند. بعضی سیر و سلوک را 11 منزل بعضی 36 منزل، بعضی 100 منزل، بعضی 360 و برخی 1000 منزل می‌دانند! البته همة اینها برای خود استدلال دارند.

و اما درباره عرفان نظری و عملی باید گفت که عرفان نظری به دو بحث می‌پردازد: 1.توحید چیست؟ 2.موحد کیست؟ توحید یعنی همان بحث وحدت وجود و شناخت خداوند. اما موحد یعنی «انسان کامل» یا همان بحث ولایت. این دو بحث را عرفان نظری می‌گویند. اینکه گفته می‌شود عارف کشف و شهود دارد، یا چنین و چنان می‌کند، یعنی همین دو موضوع. اگر کسی به حقیقت این دو موضوع برسد ـ که البته کار هر کسی هم نیست و به این راحتی نمی‌توان فهمید توحید یعنی چه. خدا منزه‌تر از آن است که هر آدمی بگوید من او را می‌شناسم. اصلاً دین می‌گوید بگو «سبحان الله» بگو «الله اکبر» یعنی خدا منزه از این است که به وصف آید و یا اصلا به ذهن کسی برسد ـ پس این می‌شود عرفان نظری. البته همین دو بحث خیلی کار دارد. اگر کسی بخواهد این دو بحث را یاد بگیرد، باید خیلی زحمت بکشد.

اما عرفان عملی، مباحث دیگری دارد که بیشتر در جنبة عمل می‌باشند: از قبیل مباحث توکل: ذکر، مناجات و.... چهل چله نشینی در عرفان عملی وجود دارد. مثلاً می‌گویند اولین چله این است که انسان چهل شب، قبل از خوابیدن شش سوره مسبحات (حدید، حشر، تغابن، صف، جمعه و أعلی) را بخواند که ظاهرا اولین چلة پیغمبر اکرم(ص) هم همین بوده است. البته در عرفان عملی راههای مختلفی هست. این سبکی که الآن در حوزه متداول است، سبکی است که از مرد جولایی شروع شد که در زمان شیخ مرتضی انصاری(ره) بوده و بعد هم به آقا سید علی شوشتری و سپس در شاگردان ایشان تا امروز ادامه یافته است. مرحوم سید بن طاووس نیز سبکی داشته، یا مرحوم بحرالعلوم هم سبکی داشته، یا ابن فهد حلی هم سبکی داشته که با سبک امروز عرفان عملی متداول در حوزه‌ها، متفاوت بودند.

رابطه این دو نوع عرفان این است که عرفان عملی و عرفان نظری همانند دو بال برای انسان اند؛ اما عرفان نظری به منزلة بال راست و عرفان عملی به منزله بال چپ است؛ یعنی ترجیح با عرفان نظری است. علت آن هم این است که مثلاً در نهج البلاغه داریم: «نومُ علی یقین خیر من صلوة فی شک»[1]؛ یعنی خواب با یقین از نماز با شک بهتر است. نماز با شک، عملی است بدون نظر، و خواب با یقین، نظری است بدون عمل. هر دو لازم است اما به هر حال ترجیح با عرفان نظری است. دین هیچوقت نگفته است که دست آدم مؤمن متدین نماز شب خوانِ بی‌سواد را ببوسید اما مردم و سیرة مسلمانان همیشه این بوده که دست عالم را می‌بوسند. اگر ببینند عالمی نشسته و در حال فکر کردن است، و در همان حال جاهلی هم مشغول دعا ‌خواندن است، دست آن عالم را می‌بوسند. سیرة پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد که فرمود: هر دو حلقه در خیر هستند اما من با این حلقه ـ حلقه علم ـ می‌نشینم» نیز همین نکته را تأیید می‌کند.

تأثیر اینها روی یکدیگر هم همان است که این دو، مثل دو بال هستند؛ امام خمینی می‌فرماید: تا حالا احدی یکی از الله اکبر‌های امیرالمؤمنین را نگفته است‌ همان الله اکبر را که امیرالمؤمنین(ع) گفته من هم می‌گویم و ظاهر هر دو یکی است، در حالی که از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. قرآن می‌فرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ *إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»[2]؛ یعنی من وقتی گفتم الله اکبر، بعد به خاطر قصور فهم خودم باید استغفار کنم؛ اما اگر امیرالمؤمنین(ع) بگوید، کاملاً درست است! ظاهر هر دو عمل که یکی است، پس فرقش در چیست؟ تفاوت در آن نظر است. امیرالمؤمنین (ع) وقتی می‌گوید الله اکبر، خدا را با علم حضوری یافته؛ اما وقتی من می‌گویم الله اکبر، شاید یک چیز نادرستی در ذهنم تصور کرده و می‌گویم الله اکبر. یعنی امیرالمؤمنین، موضوع را درست تصور کرده و وصفی برای آن می‌آورد، اما من موضوع را اشتباه تصور کردم. پس اگر چه عمل، یکی است اما از زمین تا آسمان تفاوت دارد. بنابراین معلوم می‌شود که عرفان عملی، کاملاً متوقف بر عرفان نظری است.

اگر از کسی که عرفان نظری نخوانده است، بپرسید که بهترین نماز چه نمازی است؟ می‌گوید این که انسان حضور قلب داشته باشد و بفهمد چه می‌گوید. اما کسی که عرفان نظری خوانده باشد می‌گوید کسی که حواسش هست که در نماز در برابر خدا ایستاده‌ است.

لطفاً تفاوت عرفان عملی و سیر و سلوک را نیز روشن کنید که آیا اینها در عرض یکدیگرند یا در طول همدیگر؟ آیا تقدم و تأخری با هم دارند یا خیر؟ و اساساً غایت و هدف این دو چیست؟

? در سیر و سلوک، ما عمل نداریم. سیر و سلوک، یک حالت‌ روحی و درونی است. مثل توکل، صبر، تسلیم، انقطاع الی الله و یقظه که گفتیم منزل اول است. یا منزل توبه؛ یعنی این که بفهمم حتی اسم گناه آوردن در محضر خدا هم بی ادبی است. اینها عمل نیستند، حالات درونی‌اند که تقدم و تأخر دارند؛ بدایات، متوسطات و نهایات دارد. پس سیر و سلوک، یک برنامة عملی نمی‌دهد که این دعا را بخوان یا این ذکر را بگو یا آن کار را بکن. اما در عرفان عملی، استاد می‌بیند چون طرف خیلی غرور دارد، به او می‌گوید یک چهله باید تمرین تواضع کنی یا یک چهله این دعا را بخوانی، یا این ذکر را بگو یا آن کار را نکن. این شخص در عرفان عملی دارد یک عملی را انجام می‌دهد تا با انجام آن به مرحلة تجرید، که غایتِ عرفان عملی مجرد شدن و خلع بدن و... است برسد؛ اما نهایت و غایتِ سیر و سلوک، رسیدن به توحید است.

با این حساب، تصوف، در این شش علم و یا در کنار آنهایی که برشمردید، جای نمی‌گیرد! آیا نمی‌توان تصوف را زیرمجموعة عرفان عملی قرار داد؟

? تصوف زیر مجموعة هیچکدام از اینها نیست؛ بلکه چیزی اختراعی است! در واقع جریانی است موازی سازی شده با عرفان که چون شباهت‌هایی به عرفان عملی دارد، برای انحراف عرفان عملی به کار می‌رود.

اصل عرفان آنگونه است که هر کسی گرایش به آن دارد. ما در کشور و حوزه‌های علمیه، فقه و اصول، یا ادبیات و تفسیر و کلام و فلسفه می‌خوانیم ولی اگر به خارج از ایران برویم آنجا، این علوم غالباً استقبال نمی‌شوند و در نتیجه، ثمره‌ای ندارند. نمی‌شود برای همه مردم دنیا یک چیز گفت؛ اما آن علمی که انسان هر جا برود، حرفی از آن برای گفتن دارد، عرفان است. مثلاً اگر انسان برود چین، یا هند، یا آمریکا، عرفان تدریس کند می‌فهمد که این علم همیشه جایگاه و جاذبه و کشش زیاد خود را دارد. از طرف دیگر، انسان یک بعد معنوی و روحی دارد و این بعد را باید سیراب کند که اگر سیرابش نکند، سراغ فرقه‌های دیگر می‌رود. واقعا اشکالی که به خود ما وارد است، این است که ما عرفان صحیح اسلامی را معرفی نمی‌کنیم، این باعث می‌شود که مردم برای سیراب کردن این عطش روحی، دنبال عرفان‌های کاذب بروند. عرفان‌های کاذب از قدیم حتی از زمان ائمه (علیهم‌السلام) هم بوده است و چیز جدیدی نیست. الآن در شیعه تقریباً 25 فرقة تصوف و در اهل سنت 75 فرقه فعالند؛ یعنی تنها در دنیای اسلام، 100 فرقه صوفیانه وجود دارد! اگر بخواهید بدانید این مکاتب چقدر جاذبه دارند، فقط یک فرقه بکتاشیه در ترکیه حدوداً 20 میلیون طرفدار دارد. من به یکی از شهرهای هلند رفته بودم که 20 هزار ایرانی شیعه آنجا بود، اما حتی یک مسجد هم نداشتند در حالیکه تعدادی از اینها درویش بودند و 3‌ خانقاه داشتند! این نشان می‌دهد که جاذبه این مکاتب خیلی زیاد است. البته این که چرا این جاذبه زیاد است و یا این که علّت رشد و نفوذ اینها چیست، فعلاً بحث ما نیست. خلاصه، صوفی‌ها و دراویش، عرفانهای کاذب سنتی هستند که از قدیم بوده و هنوز هم وجود دارند. البته اینها در خارج از کشور، سدی در برابر وهابیت محسوب می‌شوند.

و اما درباره عرفانهای نوظهوری که به تازگی ایجاد شده اند، بحث این است که اصلا چرا پدید آمده اند؟ آیا مغرضانه و به قصد مبارزه با ادیان درست شده‌اند و یا اینکه به خاطر ضرورتهای اجتماعی ایجاد گشته اند. تصور من این است که اینها به قصد مبارزه با ادیان درست نشده‌اند؛ بلکه اینها تفکر افرادی مثل هایدگر را دارند که می‌گفت: مرگ بر این تمدن جدید که مردم را بیچاره کرده است. هایدگر می‌گفت آن زمان که مردم الاغ سوار می‌شدند، هیچوقت تصادف نمی‌کردند و جان مردم به خطر نمی‌افتاد! این همه آمار طلاق بالا نمی‌رفت، رابطه پدر و فرزند هم رابطه عاطفی بود؛ اما این تمدن جدید، پدر و فرزند را از هم جدا می‌کند و کدورت‌ها و اختلافات ایجاد می‌شود. خوش آن روزی که مردم سوار حیوان می‌شدند و این تمدن نبود! به نظر چنین تفکری باعث شده که عرفانهای نوظهور ایجاد شوند؛ یعنی در واقع عکس العملی است در برابر مشکلاتی که تمدن جدید ایجاد کرده است. البته اصل اینها، به اگزیستانسیالیست‌ها برمی گردد که در فرانسه ظهور کرده و اصالت وجود و اصالت انسان را مطرح کردند و درباره اضطراب و ترس و نگرانی و یا مثلاً درباره از بین رفتن ارزشهای انسانی و... فراوان بحث نمودند. یعنی همین‌ها هم در ابتدا با قصد خوبی وارد شدند و نیت بدی نداشتند؛ اما هیپی گری، پوچی گری، اومانیسم و... بعدها نتیجة همین تفکر اگزیستانسیالیست‌ها شد. خود آقای سارتر ـ که به هر حال انسانی ملحد بود و به انقلاب الجزایر هم خیلی کمک کرد ـ در اواخر عمر در یک سخنرانی گفت: مقصود ما اینها نبود که اینقدر از حرف‌های ما سوءاستفاده کردند. همجنس گرایی، اومانیسم و پوچی‌گری ـ که واقعا الان در دنیا بیداد می‌کند ـ و... همه نتیجه همان تفکر هستند.

در تفکر اگزیستانسیالیسمِ واقعی ـ نه این انحرافات ـ افرادی مثل کی یرکگار یا هایدگر تفکرات عرفانی خوبی دارند. مثلا کارل یاسپرس زاییدة همین اگزیستانسیالیست‌هاست که تفکراتش بسیار به تفکرات ابن عربی نزدیک است. البته ایشان مسیحی بود. در یهودی‌ها هم افرادی مثل ابن میمون یا اسپینوزا هستند که تفکرات چنینی دارند.

به هر حال تصور من این است که عرفانهایی مثل اُشو، کریشنا مورتی، اکنکار، فالون دافا، پائلو کوئلیو، سای بابا و... به قصد مبارزه با ادیان نیستند، بلکه احساس نیازی در مردم کردند و در نتیجه به کارهای روحی پرداختند. کارهایی هم کردند، اما به هر حال هر کس که عرفان بخواهد اما به سوی خدا و به سراغ اهل بیت(علیهم السلام) نرود، یک جنبه از انسان را ممکن است بتواند تقویت کند، اما صدها جنبه دیگر او مغفول می‌ماند. کتابهایی هم در این‌باره نوشته شده که کتاب «آفتاب و سایه‌ها» نوشته دکتر محمد تقی فعالی تقریبا کتاب خوبی است.

حال که بحث به کتابها کشیده شد، سیر گستردة کتابهای شرح احوال و آثار روحی اهل معنا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ البته این کتاب‌ها نیز انواعی دارند، مثلاً عالم بزرگی مثل علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی کتاب«مهر تابان» را دربارة علامه طباطبایی می‌نویسد که هم نویسنده و هم فردی که کتاب دربارة اوست، هردو اهل علم و معنا هستند؛ و یا مثلا آقای محمدی ری شهری «تندیس اخلاص و یا کیمیای محبت» را دربارة کسی می‌نویسد که اهل علم نیست؛ و یا در مرتبه بعد، کسانی که خودشان چندان اهل علم نیستند، درباره کسانی می‌نویسند که آنها هم اهل علم نیستند. تحلیل شما از موضوع چیست؟

? متأسفانه الان بازار کتابهای شرح حال نویسی درباره علما و بزرگان، خیلی رونق گرفته است. شاید این جمله را که می‌گویم، موضوع را روشن کند: حضرت آیت الله العظمی بروجردی(رض) فرموده بودند که یکی از افتخارات من آن است که کتاب «مدینة المعاجز» بَحرانی را ندارم! در حالیکه تمامِ این کتاب، معجزات ائمه(علیهم السلام) است. مقصودشان این این بود که برخی از این حرفها دروغ است و می‌فرمود ائمه را باید به سبک «بصائر الدرجات» صَفّار مطرح کنیم. البته که ائمه(علیهم السلام) معجزه داشتند، اما بنایشان بر این بود که هیچوقت انجام ندهند. شما که نگاه کنید، کرامات جُنِید بغدادی، صد برابر امام صادق(ع) است! به خاطر این است که او ظرفیت نداشت. عطار در ابتدای «تذکرةالاولیاء» نوشته است: اگر کسی به من بگوید که چرا تو معجزات جنید بغدادی را نوشتی، اما از جعفربن محمدٍ الصادق چیزی نگفتی؟ علتش این است که معجزه و علم غیب و کرامات و طی الأرض، کارِ شاگردان جعفر بن محمد الصادق(ع) است. اصلاً برای جعفر بن محمد الصادق کسر شأن است که من بگویم معجزه داشت!

کلاً دین شناسی با معجزه و کرامت و خرق عادت، بسیار کار اشتباهی است. علاوه بر این که بسیاری از اینها تخیل و اشتباه و دروغ می‌باشند. بسیاری از کتابهایی که شرح حال علما و کرامتهای آنان را می‌نویسند، نادرستند. واقعاً ضررِ اینها برای دین خیلی زیادتر است. شکی نیست که این علما و بزرگان، انسانهای بزرگی هستند و کرامت هم دارند. اما همیشه بنای ایشان بر کتمان است و بنا بر این است که کسی نفهمد. بعضی‌ها متأسفانه دربارة انسانهایی که اصلاً عالم نبودند کتاب می‌نویسند و ویژگیها و کراماتی ذکر می‌کنند که من اصلاً نمی‌توانم این حرفها را باور کنم. غالباً هم در این داستانها گفته می‌شود که «از مردی شنیدیم»، یا «از یک آدم خوبی شنیدیم»!! حالا این آدم خوب چه کسی بود؟! چه کاره بود؟! من که نمی‌توانم اینها را باور کنم. هر انتشاراتی هم که نظر مرا دربارة چاپ چنین کتابهایی بخواهند، حتماً نظر منفی می‌دهم. شاید اگر بخواهم اسم بیاورم، صحیح نباشد؛ اما به طور کلی من با نوشتن این چیزها موافق نیستم. آنهایی که درباره دیدن امام زمان(عج) می‌نویسند، فکر می‌کنم غالب آنها دروغ است؛ منظورم از «غالب اینها»، بیشتر از 99% است! در این موارد، اصل بر دروغ بودن است؛ چراکه امام زمان(سلام الله علیه) فرمودند که زمان، زمان غیبت است. ما غیبت صغری فراوان کسانی داریم که خدمت امام زمان رسیده اند، اما از زمان غیبت کبری تا آخر صفویه، هیچ موردی (حتی یک مورد) نداریم، اما از آخر صفویه به یک باره شروع می‌شود. حتی برای قبلی‌ها (مانند علامه حلی، شیخ مفید و...) هم ماجراهای دیدار با امام زمان درست کردند!

یک وقتی است که شرح احوال را شیخ عباس قمی می‌نویسد، مانند «فواید الرضویه»، «هدیة الاحباب» و «الکنی و الالقاب» یا «روضةالجنان»، اینها تماماً درس معنویت و اخلاق است؛ اما این کتاب‌های سبکی که باب شده و می‌نویسند، فکر می‌کنم ضررش برای دین بیشتر از نفع محتمل آن باشد.

به نظر می‌آید نکته مغفول، عدم تبیین نسبت کرامت و حقانیت است؛ اساساً نسبت میان کرامت و حقیقت چیست؟ آیا کرامت دلیل و حجیت بر حقیقت می‌شود؟ آیا اگر کرامتی از کسی دیده شد، دلیل بر مشروع بودن او و کارهای اوست؟

? کرامت حتی دلیل بر بزرگی آن فرد هم نیست! یکی از اشتباهات همین است که ما همیشه در منبرها، ائمه را با معجزه معرفی کردیم و این از اساس اشتباه بوده است. همیشه دلیل حقانیت، علم و استدلال است. الآن در لبنان کلیسایی وجود دارد ـ من آنجا رفته‌ام ـ که این کلیسا بالای یک کوه است و یک اتاق بزرگی در کنار آن هست که پر از ویلچر، عصا و عینک می‌باشد. یعنی کسی که با ویلچر به این کلیسا آمده، شفا گرفته، ویلچر را همانجا گذاشته و رفته است! همین الآن هم چنین چیزهایی در هندوها هست. اگر ما بخواهیم این چیزها را دلیل بر حقانیت بدانیم، همه مردم هم شک می‌کنند. حالا فرض کنید کسی مریضی را شفا داد، یا از دل کسی خبر داد، این دلیل بر هیچ چیزی نیست؛ نه دلیل بر خوب بودن اوست، نه دلیل بر درست بودن کار اوست و نه دلیل بر بزرگ بودن آن شخص است. ممکن است کسی بتواند با ریاضت، چیزهایی به دست بیاورد. من در بنارَس یک بار نزد یکی از مرتاض‌های هندی که لخت مادرزاد بود رفتم. من می‌خواستم عکسش را بگیرم و چقدر اصرار کردم تا بنشیند که عورتش پیدا نباشد تا عکسش را بگیرم! ما سه نفر بودیم. آن مرتاض به یکی از دوستان من گفت: شما مسلمانید و دین شما خیلی به نماز جماعت سفارش می‌کند، چرا شما نماز جماعت نمی‌خوانید؟! راست هم می‌گفت! ما سه نفر که بودیم، گاهی من جلو می‌ایستادم، یکی اقتدا می‌کرد، آن دیگری اقتدا نمی‌کرد! خب، این از کجا فهمید؟ از هر کجا که فهمید، مهم نیست! این دلیل بر حقانیت او که کافر و بت پرست بود، نمی‌باشد. قرآن می‌فرماید «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا»؛ هر کس دنیا را بخواهد، خدا به او می‌دهد... و هر کس که آخرت را بخواهد، خدا آخرت را می‌دهد، و آیه بعد می‌فرماید: «کُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ»[3]؛ یعنی هر دو را هم کمک می‌کنیم «وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»[4].

با این توضیح، این بحث اساسی در مباحث کلامی متزلزل می‌شود که معمولاً حقانیت را در مورد انبیاء بر معجزات مبتنی می‌کنند؟

? شرط آن معجزات، ادعای نبوت بود.

در مورد معجزات نبوی چطور؟

? آنها عندالضروره بوده است. ببینید پیغمبر اکرم (ص) آنقدر کم معجزه می‌آورد که مردم می‌گفتند: معجزه بیاور! و حضرت می‌فرمود: «مَا یَکُونُ لِی»[5]؛ این دست من نیست که بخواهم معجزه بیاورم.

اساساً همان‌گونه که در بحث‌های کلامی هم تبیین شده است، معجزه تعریف خاصی دارد که با کرامت و سایر کارهای خارق‌العاده تفاوت دارد. معجزه اختصاص به پیامبران دارد و می‌تواند دلیل بر حقانیت آنها باشد. به این ترتیب که هرچه شعور مردم زمان حضرت بالاتر می‌رفت، معجزات پیامبر (ص) نیز کمتر می‌شد.

? بله. خواجه نصیر طوسی در جایی می‌گوید: خواص دنبال قول هستند و عوام دنبال فعل؛ یعنی خواص می‌گویند قرآن بهترین معجزه است، اما عوام دنبال این است که ببیند خاکی را طلا کرد یا نکرد!

خیلی استفاده کردیم. از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید تشکر می‌کنیم. ان شاءالله فرصتی باشد که بتوانیم مجدداً از حضورتان استفاده کنیم.

? بنده هم متشکرم.

پی‌نوشت‌ها:




[1]. نهج البلاغه، حکمت 97.

[2]. صافات/ 159-160.

[3]. اسراء 17-20.

[4]. بقره/ 200.

[5]. یونس/ 15.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط سید مجتبی مجاهدیان در سه شنبه 88/7/7 و ساعت 7:39 عصر | نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    درباره خودم
    سیر بی سلوک                  (   مجاهدیان  )
    سید مجتبی مجاهدیان
    باز کن دکان که وقت عاشقی ست
    لینک به وبلاگ
    منوی اصلی
     RSS 
     Atom 
    صفحه نخست
    پست الکترونیک
    صفحه ی مشخصات
    خانگی سازی
    ذخیره کردن صفحه
    اضافه به علاقه مندیها
    دسته بندی یادداشت ها

    نوشته های پیشین
    کتابنامه هزار سخن
    گفتگوی قرآن پژوهانه با خرمشاهی
    گفتگوهای مهدوی
    رفعت اگر خواهی بیا(گپی با دکتر عصام العماد)
    امام خمینی، نه چون دیگران
    قرآن شیعه؟!
    به یاد بانوی آب و آینه
    اسفندیار یا غضنفر؟!
    آقای رئیس جمهور؛ مسئله!
    بدون شرح!
    تمنّای نگاه
    و گاه در رگ یک حرف خیمه باید زد
    زندگی را به طمع گیر مده!
    بحر در کوزه ای
    نقد نقد صوفی
    در کوی مدعیان
    من از مصاحبت آفتاب می آیم
    قصه ارباب حکمت
    بابا تقی
    استثنایی که به قاعده تبدیل نشد
    شعر بی دروغ
    صوفی بی صفا نمی خواهم (1)
    صوفی بی صفا نمی خواهم (2)
    صوفی بی صفا نمی خواهم (3)
    دو ناشنیده از شهید مدرس
    پرسمان عرفان کیهانی؟!
    زبان تازه ما بود
    ای کربلا کنم فلکت نام یا چمن؟!
    سوشیانس
    پیام پیروزی
    سین مثل سرقت!
    بزرگ بود و از اهالی امروز (1)
    بزرگ بود و از اهالی امروز (2)
    بزرگ بود و از اهالی امروز(3)
    آماده سازی قانون تفسیر
    سیره قرآن پژوهی کمالی (1)
    سیره قرآن پژوهی کمالی (2)
    سیره قرآن پژوهی کمالی (3)
    قانون تفسیر؛ مانیفیست قرآن پژوهی نوین(1)
    قانون تفسیر؛ مانیفیست قرآن پژوهی نوین(2)
    خبرگان در نظریه انتصاب
    در محضر مفسر (1)
    حذف مستفزّات
    در محضر مفسر (2)
    جمال جمیل استاد(1)
    جمال جمیل استاد(2)
    12 نکته در باب ولایت فقیه
    هویت غیبیه (1)
    هویت غیبیه (2)
    گستره عرفان

    آمار وبلاگ
    مجموع بازدیدها : 309431
    پیوندهای روزانه
    لینک دوستان
    علویان
    مقام عشق
    کانون اندیشه جوان
    کوهپایه
    حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
    دکتر رحمت سخنی
    مستانه
    سلام شهدا
    خدا، یه کاری کن ...
    یک طلبه با عبای مشکی
    شهدای استان خراسان

    چفیه
    COMPUTER&NETWORK
    موعود
    نگاه منتظر
    ثانیه
    همکلاس
    آینه های عارف
    زندگی
    شب های مهتابی
    صفحات خط خطی
    زورخانه باباعلی
    کبو ترانه .... تا بام ملکوت
    عشق سرخ
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    آقازاده ـ علیرضا احمدی نژاد
    mansour13
    پیامبر اعظم
    دانستنیهای ایران زمین
    درد شکفتن
    یا زهرا(س)
    منتظر بیداری
    شیلو عج
    خط سرخ شهادت
    بسیجی سیاسی
    دم مسیحایی
    تنهاترین سردار
    کبوترانه
    اباصالحی
    صفحه‌ی 21 -:- Page21
    شمیم حیات
    صعصعه
    مشاوره و مقالات روانشناسی و
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    دانشمند
    مسیح اندیمشک
    پرواز
    موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
    اولی الابصار
    راز و نیاز با خدا
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    محمدرضا جاودانی
    روح .راه .ارامش
    آیین عشق (سیدمهدی میرمسیب)
    باور
    خاطرات
    صوفیان رند
    محمد کاظم روحانی نژاد
    دکتر محمدصادق کوشکی
    دست خط ـ پاکروان
    سایت آموزه
    آخرین مسافر
    فرهنگ و ارتباطات ـ دکتر آشنا
    دات ـ دکتر یونس شکرخواه
    تصوف از نگاهی نو
    خاکستر
    طلبه ای از نسل سوم
    نهج البلاغه
    تک ستاره
    گل آقا
    ساجد ـ سایت جامع دفاع مقدس
    تاسیانه
    عملیات تلمود
    نوشتارهای قاسم روانبخش
    کوهنوردی و ....
    سوتک
    سلام آقا
    مازیار ناظمی
    هنر جنگ
    مسعود ده نمکی
    خیال های شهری ـ سید ضیاء الدین شفیعی
    مطالعات سیاست، امنیت و جهانی شدن
    سید عبدالجواد موسوی
    حضرت عشق ـ علیرضا قزوه
    خرقه پشمینه
    ملّا ـ ابوالفضل زرویی نصرآباد
    7 چشمه
    مرصاد
    محمد صالح علا
    سعید حدادیان
    استاد محمدرضا حکیمی
    پرسمان قرآنی
    موعود
    حسن رحیم پور ازغدی
    علامه مطهری
    صادقین
    ماهنامه معارف
    کتاب نقد
    ترجمان وحی
    ایران سهراب
    علامه حسن زاده آملی
    کامران نجف زاده
    پیام وصل
    شاگرد استاد طیب
    ملک الشعرای بهار
    پارس قرآن
    ابنا
    محمدرضا سرشار ـ رضا رهگذر
    بوالفضول الشعرا
    روزنامه ها
    سایت های خبری و خبرگزاری ها
    دکتر میرجلال الدین کزازی
    تفسیر مقام معظم رهبری
    نوای قرآن
    احادیث
    سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
    دکتر عبدالحسن خسروپناه
    علامه سید محمد حسین طهرانی
    مرکز اسناد انقلاب اسلامی
    گناباد 110
    علی اکبر جوانفکر
    زیباترین شکیب
    پیامبر امید
    استاد فرشچیان
    عین صاد
    سال های تاکنون ـ عبدالجبار کاکایی
    مطالعات شیعه شناسی
    شیعه شناسی
    دیکشنری آنلاین
    صحیفه سجادیه
    یاداشت های شخصی احمدی نژاد
    رضا امیرخانی
    آیت الله مصباح یزدی
    دکتر مهدی مطهری نیا
    دانش نامه موضوعی قرآن
    دایرةالمعارف قرآن
    فرهنگ قرآن
    پرسمان های قرآنی
    پایگاه های قرآن پژوهی
    دکتر نجف لک زایی
    میثم رشیدی مهرآبادی
    مرکز پوهشی میراث مکتوب
    بانک اطلاعات نشریات کشور
    جدید نیوز
    پایگاه اطلاع رسانی وهابیت و ادیان ساختگی
    پایگاه علمی جهاد دانشگاهی
    آستان قدس رضوی
    حزب الله لبنان
    خانه کتاب اشا
    دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
    کلینیک طب ایرانی
    نشریه الکترونیک چارقد
    دزفول من
    انجمن شاعران ایران
    پایگاه اینترنتی شعیب
    دکتر افشین یداللهی
    نشریه الکترونیکی پرسمان
    مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
    مرکز اسلامی انگلیس
    شهید دکتر چمران
    دریا
    عرفان ـ استاد حسین انصاریان
    هر آینه آه ـ جواد زهتاب
    اهدنا الصراط المستقیم
    ری را ـ کتابخانه آزاد فارسی
    آیت الله العظمی بهجت
    منصورون
    کانون جلسات قرآن دزفول
    رویش مبارک
    لغت نامه دهخدا_فرهنگ معین
    عباد صالح خدا
    راه و رسم طلبگی
    خبرهای صوفیه
    نسیم مطهر
    شبکه اطلاع رسانی هادی
    دیر تش باد
    زیارت مجازی امام رضا
    قربانیان سلاح های شیمیایی
    آینده روشن ـ تخصصی مهدویت
    آرماگدون armageddon
    بانک اشعار عاشورایی
    کتاب های تفسیر و علوم قرآن
    دکتر حسین کچوئیان
    راوی خاک

    لوگوی دوستان


























    خبر نامه
     
    وضعیت من در یاهو
    موسیقی وبلاگ
    ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی

    <script src="http://mjmafi1.googlepages.com/clock30.js" language=javascript>>